رهبران جوان باید قدرت عاطفی و ذهنی خود را تقویت کنند تا بتوانند با مدیریت بالاتر، سرمایه گذاران و رقبای سرسخت ارتباط برقرار کنند و برای این کار یک رهبر باید ایده های بزرگی ارائه دهد و آنها را با اشتیاق و اعتقاد بیان کند.
یکی از مهمترین مهارتهای یک رهبر جدید یادگیری فن فرماندهی است. مشمول اینکه یک رهبر جدید در صورت لزوم مواضع نامطلوب را می گیرد، به سختی با مشکل روبرو می شود و بحث را به عنوان راهی برای کار در چالش ها و بحران های دشوار تشویق می کند.
خودت باش. این یک مهارت عالی برای یک رهبر جدید است. به یاد داشته باشید، نگرش شما شما هستید در حالی که شهرت شما نحوه درک مردم از شماست. “خودت باش” به جای تحت تأثیر قرار گرفتن، بیان کنید.
مهارت های ABC یک رهبر جدید چیست؟
A نماد نگرش (Attitude) می باشد
موفقیت یا عدم موفقیت بیشتر ناشی از نگرش ذهنی است تا ظرفیت ذهنی. یک دلیل وجود دارد که فقط 5٪ از مردم خوب عمل می کنند و 95٪ عملکرد خوبی ندارند. این دلیل استعداد، پول یا “قرار گرفتن در مکان مناسب و در زمان مناسب” نیست. دلیلش نگرش است. تنها با نگرش مثبت می توانید به نتایجی که می خواهید برسید و موقعیت خود را به عنوان یک رهبر حفظ کنید.
نگرش باعث رفتار می شود.
زبان بدن شما نتیجه نگرش ذهنی شماست. با انتخاب نگرش خود، آن روحیه را پیدا کرده و پیامی را ارسال می کنید که همه، آگاهانه یا ناآگاهانه آن را درک می کنند.
تقریباً همیشه، شما انتخاب می کنید که چه نگرشی را اتخاذ کنید. در هیچ موقعیت کاری عادی چیزی وجود ندارد که حکم کند شما باید یک یا واکنش دیگری را نشان دهید.
اگر مثلاً از اتفاقی که افتاده عصبانی هستید، چنین احساسی انتخاب شماست.
هیچ چیز به خودی خود چنین احساسی را برای شما کاملاً ضروری نمی کند. این انتخاب شماست و از آنجا که شما حق انتخاب دارید، در بیشتر مواقع اگر تصمیم بگیرید که عکس العمل مثبت و نه منفی نشان دهید، وضعیت بهتری خواهید داشت.
هر چه بیشترعمر کنیم، بیشتر متوجه تأثیر نگرش در زندگی خود می شویم.
نگرش به ما مهمتر از واقعیت است. تحصیلات، پول، شرایط، شکست ها، موفقیت مهمتر است و از آنچه دیگران فکر می کنند یا می گویند یا انجام می دهند حائز اهمیت تر می باشد است. از ظاهر، هدیه یا مهارت مهم تر است. باعث می شود یک شخص، شرکت، کلیسا یا خانه ساخته شود یا از بین برود.
نکته :
که ما هر روز با توجه به نگرشی که برای آن روز در پیش خواهیم گرفت، انتخاب داریم. ما نمی توانیم گذشته خود را تغییر دهیم و نه اینکه مردم در این باره به روشی خاص عمل می کنند.
ما نمی توانیم چیزی که اجتناب ناپذیر است را تغییر دهیم. تنها کاری که می توانیم انجام دهیم، نشان دادن بهترین عملکرد ی است که داریم، و این نگرش ماست.
من متقاعد شده ام که زندگی 10 درصد آنچه برای من اتفاق می افتد، می باشد و 90 درصد واکنش من در برابر آن است. و این نیز درباره ی شما صدق می کند. ما مسئول نگرش های خود هستیم. – چارلز سویندول
بنابراین چگونه در مورد ایجاد یک نگرش مثبت پیش می روید؟ همه چیز در مورد انتخاب هایی است که انجام می دهید.
نگرشهای فعلی خود را ارزیابی کنید: خود ارزیابی کار ساده ای نیست، با این وجود مهمترین مسیر کشف خویشتن است.
دریابید که ایمان از ترس قویتر است: معمولاً مثبت و منفی همزمان در زندگی ما کار می کنند. بنابراین احساسات مثبت داشته باشید و به دنبال تقویت نیروهای مثبتی باشید که از منفی ها قوی ترند.
میل به تغییر داشته باشید:
غالباً فقط هنگامی تغییر می کنیم که تخته سنگ عظیمی به سمت ما راه بیفتد.
با این حال، هیچ گزینه ای بیش از تمایل به تغییر، موفقیت تغییر نگرش شما را تعیین نخواهد کرد. شما باید از منطقه ی راحت خود خارج شوید. یکبار زندگی می کنید یک بار. قدم به قدم کار را پیش ببرید.
روند ایجاد عادات، خوب یا بد همان است. چرخه ایجاد عادت خوب باید مدیتیشن شود.
وقتی عادت ها آسیب رسان باشند، به نگرش شما آسیب می رسانند.
عادت های بد خود را لیست کنید و علت آنها را بیابید.
عادت مثبت، مزایا و نتایج آن را تعیین کنید تا جایگزین عادت بد شود. برای ایجاد این عادت و تقویت آن روزانه اقدام کنید. در پایان، فراموش نکنید که به خود پاداش دهید! هنگامی که عادت های جدید شروع به ریشه دادن می کنند، چالش های جدید بوجود می آیند. آنها باید با انتخاب های صحیح همراه باشند.
به طور مداوم نگرش صحیح را انتخاب کنید.
برای چیزهایی که برای شما مفید است آرزو کنید. آرزوی چیزهای خوب هزینه ای ندارد.
نگرش ها اغلب تغییر نمی کنند. مراحل اولیه اغلب دشوارترین مراحل هستند. عادت های قدیمی سخت از بین می روند. شما باید از نظر ذهنی از خود محافظت کنید.
هر شخصی، در هر شرایط خاص، رهبر چیزی است. شما ممکن است اعتبار یا حقوق و دستمزد نداشته باشید، اما در اینکه برخی مسئولیت های رهبری را بر عهده دارید شکی نیست.
تعداد بسیار کمی از رهبران از راس شروع می کنند. آنها از جایی پایین تر از نردبان شروع می کنند و مسیر خود را بالا می برند. تفاوتی که بین آنها و شخص بعدی وجود دارد این است که خصوصیات رهبری قدرتمندی از خود نشان می دهند.
اکنون، همه یک رهبر متولد شده ی بالفطره نیستند، اما همه ما از راه های مختلف رهبری می کنیم.
ما می توانیم افکار خود را کنترل کنیم، احساسات ما از افکار ما ناشی می شوند.
“B” برای رفتار(Behaviour)
شواهد نشان می دهد که بهبود هرگونه رفتار رهبری تأثیر مثبتی بر رضایت / تعهد تیم خواهد داشت.
“من سه چیز گرانبها دارم که آنها را محکم نگه می دارم و جایزه آنها را می گیرم. اولی نرمش است؛ دوم صرفه جویی، و سوم تواضع است که باعث می شود خودم را در مقابل دیگران قرار ندهم.
ملایم باش و جسارت داشته باشی؛ توانمند باش واینگونه می توانی آزادی خواه باشی؛ از قرار دادن خود در مقابل دیگران خودداری کنید و با این کار می توانید در میان رهبران شوید.” – لائو تزو
مولینز (2007) صرفاً رهبری را چنین تعریف می کند: رابطه ای که از طریق آن یک شخص بر رفتار یا اعمال افراد دیگر تأثیر می گذارد.
رهبری به معنای روبرو شدن با چالش ها است. به طور کلی، برای حل مشکلات فقط دو راه وجود دارد:
شما یا می توانید شرایط پیرامون دشواری را تغییر دهید، یا خود را تغییر دهید تا بهتر با شرایط یا خود دشواری کنار بیایید.
می توانید به درستی با مشکلات کنار بیایید و از تجربه خود (یا بهتر از آن تجربه دیگران) برای تقویت اعتماد به نفس خود استفاده کنید، یا می توانید با آنها غلط کنار بیایید و اجازه دهید به اعتماد به نفس، عملکرد و در نهایت اعتبار شما آسیب جدی وارد کنند.
برای تعیین انتظارات بالا خود و تیم را به چالش بکشید. مقاصد و اهداف مناسب را تعیین و یا در تنظیم آن ها کمک کنید. برای رسیدن به نتیجه از موانع عبور کنید.
به تاجر افسانه ای، جک ولش از جنرال الکتریک نگاه کنید. ولش می دانست که برای رسیدن جنرال الکتریک به ارتفاعات جدید، باید همه چیز را زیر و رو کند. بنابراین این تنها کاری است که او انجام داده است.
وی ایده کامل “یک سازمان بدون مرز” را توسعه داده است.
این بدان معناست که همه آزادند که به طوفان فکری بپردازند و به ایده ها فکر کنند .
به جای اینکه منتظر بمانند کسی “بالاتر” در دیوان سالاری ابتدا به فکر آنها باشد.
تیم سازی و راهبرد های اثر بخش در بهبود عملکرد
او می خواست تیمش منعطف شود و قول داد که به ایده های هر کسی در شرکت گوش دهد. و او این کار را کرد. هر کس از دون پایه ترین کارگران گرفته تا مدیران ارشد توجه او را جلب می کرد – که آیا حرفی برای گفتن داشته یا ایده جدیدی که ممکن است شرکت را بهتر کند. آن فقط صحبت نبود و تیمش خیلی طول نکشید تا این موضوع را کشف کند.
ولش همچنان به اشتیاق خود و آنچه می دانست درست بود وفادار ماند. در نتیجه، جنرال الکتریک به یک شرکت فوق العاده موفق تحت مدیریت وی تبدیل شد. تیم او همیشه مایل بود که از وی پیروی کند، زیرا افراد درون آن می دانستند که او همیشه به قول خود عمل می کند.
این برای شما چه معنی دارد؟ اگر خودتان را در اختیار تیم قرار دهید و راه را به آنها نشان دهید، به احتمال زیاد آنها هر جا شما را دنبال می کنند.
هنگامی که شما با مثال رهبری می کنید،
تصویری از آنچه ممکن است ایجاد می کنید. مردم می توانند به شما نگاه کنند و بگویند: “خوب، اگر او قادر به انجام آن باشد، من نیز می توانم آن را انجام دهم.
” وقتی شما با مثال رهبری می کنید، دنبال کردنتان را برای دیگران راحت می کنید.
متوقف شوید و به افراد الهام بخشی که با مثال های خود جهان را تغییر داده اند فکر کنید. آنچه ماهاتما گاندی با اقدامات خود به دست آورد را در نظر بگیرید: او بیشتر زندگی بزرگسالی خود را صرف زندگی با آنچه برای دیگران موعظه می كرد، گذراند.
او در برابر اعتراض به بی عدالتی متعهد به مقاومت بدون خشونت بود و مردم نیز راه او را دنبال کردند. او هندوستان را به استقلال سوق داد – زیرا زندگی وی به عنوان یک مثال ثابت کرد که این کار می تواند انجام شود.
به عنوان یک رهبر، بخشی از کار شما این است که به افراد اطراف خود الهام دهید تا خود را – و به نوبه خود، تیم را – به عظمت سوق دهند. برای این کار باید خودتان راه را به آنها نشان دهید.
چگونه تیم خود را توسعه می دهید و از آن پشتیبانی می کنید؟
فرآیندهای پایدار را برای حمایت از توسعه ایجاد کنید: از رهبران انتظار می رود تیم خود را هدایت و توسعه دهند.
حداقل، همه می دانند که چه زمینه هایی را باید بهبود ببخشند، و برای کسانی که به ویژه دارای پتانسیل بالا هستند.
مسیرهای شغلی ایجاد می شود که به آنها این احساس را می دهد که در داخل سازمان کجاها می توانند بروند.
مشکلات را به عنوان فرصت هایی برای یادگیری و توسعه دنیای واقعی تبدیل کنید:
اعضای تیم می توانند در جایی که امکانش هست پیشرفت کنند، و به دنبال چالش ها باشند.
سازمان های یادگیرنده مشکلات را فرصت می دانند. ارزش یادگیری را تقویت کنید.
فراتر از گفتگوی اصلی در مورد اهداف بروید. درمورد آنچه می خواهند به انجام برسانند و احساس می کنند که خلا آنها است پرسش کنید.
وقتی کسی یک تکلیف را به اتمام می رساند، هم نتیجه را یاد بگیرید و هم یادگیری را جشن بگیرید. مخصوصاً اگر این کار به همان راحتی که همه دوست داشتند انجام نشده باشد.
اعضای تیم باید بتوانند وظایف و مسئولیت های روزمره خود را با ارزش های موجود در سازمان پیوند دهند. و آنها باید درک کنند که چرا کاری که انجام می دهند مهم است.
“یک رهبر مردم را به جایی می برد که هرگز به تنهایی نمی روند.” هانس فینزل
رهبران هرگز قدرتمندتر از زمانی نیستند که به آنها نشان داده می شود یاد بگیرند. در مورد نیاز خود برای یادگیری و توسعه و به اشتراک گذاشتن چگونگی توانایی انجام آن شفاف باشید.
وقتی تیمی را هدایت می کنید، عملکرد خوب آن اغلب به میزان آموزش و پیشرفت افرادتان بستگی دارد.
افراد برای کمک به موثرتر شدن و به چالش کشیدن بزرگتر و مهم تر، به آموزش و پیشرفت مداوم نیاز دارند. بیش از این، آنها به عنوان ماهیت کار خود و سازمان شما و در یادگیری مهارت های جدید به کمک نیاز دارند.
“بزرگترین رهبر لزوما کسی نیست که بزرگترین کارها را انجام دهد. او کسی است که مردم را به انجام بزرگترین کارها سوق می دهد.” – رونالد ریگان
حرف را پیش ببرید
پیگیرنتیجه نیز باشید، فقط به دنبال توسعه و پشتیبانی تیم خود نباشید، با مشکلات نیزبصورت مستقیم مقابله کنید. عقب نشینی ها را به جای یک مسئله یا مشکل، چالشی برای غلبه بر آنها ببینید. عقب نشینی ها بخشی از زندگی است –
برای همه اتفاق می افتد. وقتی برای شما اتفاق افتاد، مهم است که درک کنید جز جدایی ناپذیرند. آن را شخصی نگیرید، با آن کنار بیایید و ادامه دهید.
آنقدر راستگو باشید که تصدیق کنید چه اتفاقی افتاده است. از واقعیت وضعیت موجود پنهان نشوید. وقتی موانع پیش آمد ناامید نشوید، از آنها بیاموزید، با آن ها کنار بیایید و ادامه دهید.
با طرح سوالات مثبت، شکست ها را به فرصت های پیشرفت تبدیل کنید:
نکات مثبت پیرامون این وضعیت چیست؟
چگونه می توانم از این شرایط نهایت استفاده را ببرم؟ چه چیزی می توانم از آن یاد بگیرم؟
واقعیت های زمینه ساز این مشکل چیست؟
چگونه می توانم دفعه بعد از این وضعیت جلوگیری کنم؟
مراحل غلبه بر موانعی که مانع شما می شوند:
منتقد درونی خود را با صدایی ملایم و مهربان جایگزین کنید. از آن برای تقویت مثبت و حرکت به جلو استفاده کنید.
اگر همچنان دست روی دست گذاشته اید، زندگی خود را تصور کنید.
لیستی از اهداف در حال انجام خود تهیه کنید.
هر بهانه ای را که مانع شما شده است، یادداشت کنید. حالا با دقت به آنها نگاه بیندازید. مشخص کنید کدام “بهانه” معتبر است. یک برنامه عملیاتی ایجاد کنید و سپس روی آن کار کنید.
حتماً تاریخ هایی را که مشخص می کند چه زمانی می خواهید هر هدف را انجام دهید، ذکر کنید.
“شما باید با یک ایده، یک مشکل، یا یک اشتباهی که می خواهید آن را برطرف کنید، سختی بکشید. اگر از ابتدا علاقه ی لازم را ندارید، هرگز آن را به سرانجام نخواهید رساند.” – استیو جابز
“معیار نهایی یک انسان جایی نیست که در لحظات آسایش بایستد، بلکه جایی است که در مواقع چالش و جدال ایستاده باشد.” – مارتین لوتر کینگ، جونیور
“C” برای شخصیت (character)
رهبر فقید حقوق مدنی، مارتین لوتر کینگ، پیروان خود را تشویق کرد که مردم را نه فقط بر اساس ظاهر آنها، بلکه بر اساس محتوای شخصیت آنها قضاوت کنند.
شخصیت یک انسان، خوب یا بد، می تواند دیگران را به بزرگی القا کند یا آنها را از تلاش منصرف کند.
رهبران قابل اعتماد از یک ارزش اخلاقی شخصی قوی برخوردار هستند که می تواند تأثیر بسزایی در تیم داشته باشد. شما باید درک کنید که چگونه شخصیت بر تیم و سازمان شما تأثیر می گذارد و چگونه می تواند مجریان برتر را جذب کند.
رهبرانی که شخصیت خوبی دارند، واقعاً به افرادی که با آن ها کار می کنند اهمیت می دهند. در حالی که باید در روابط کاری فاصله احترام آمیز حفظ شود، داشتن دقدقه ی واقعی دیگران مهم است.
شخصیت در واقع خود ما هستیم، هنگامی که کسی در حال تماشا کردنمان نباشد.
رهبری یک امتیاز است و تعهدات خاصی به همراه دارد، یکی از این موارد این است.
که رهبران باید به مردم اعتماد کنند که بدون توجه به اینکه تحت نظارت قرار می گیرند، کارهای صحیح را انجام دهند.
کوین کشمن فقید، تمایز قدرتمندی بین شخصیت، (جوهر آنچه ما هستیم) و شخصیت،
(شخصیت بیرونی که برای کنار آمدن با زندگی روزمره خود ایجاد کرده ایم)، ایجاد می کند.
رهبری که با سرشت خود رهبری می کند توسط اصالت هدایت می شود، در حالی که کسی که از طریق شخصیت بیرونی رهبری می کند توسط تصویر (خیال) هدایت می شود.
همچنین مطالعه کنید که چگونه به یک رهبر موفق تبدیل شویم
رهبری که با سرشت خود رهبری می کند، بر ایجاد ارزش و سهم متمرکز است و نه برنده شدن به هر قیمت.
چنین رهبري برای گشودگی و شمول ارزش قائل است و از كنترل و استثنا قائل شدن، که از ویژگی های برجسته رهبری از طریق شخصیت بیرونی می باشند، پرهیز می کند.
با تعالی، مسئولیت همراه است. این رهبر مسئولیت اقدامات آن ها را بر عهده می گیرد، حتی اگر این به معنای داشتن اشتباهات باشد. آنها حس مسئولیت پذیری شدیدی دارند و از اعضای تیم خود نیز همین انتظار را دارند.
در اینجا چند نکته برای الهام بخشیدن به شما در سفر رهبریتان وجود دارد
ارزش ها را عملی کنید:
زندگی کردن با ارزش های روزمره اتان یکی از جنبه های مهم شخصیت درعمل است.
به عنوان یک متعهد به وعده شناخته شوید: در چالش رهبری، نویسندگان جیمز کوزس و باری پوزنر “نمونه ی راه باشد” را از طریق مثالهای شخصی در نظر می گیرند. یکی از راه های عملی کردن این عمل به وعده های خود، انجام آنچه که می گویید می باشد.
هر چقدر قول کوچک باشد، مهم نیست که به چه کسی داده شده است، در عمل به وعده ی خود تلاش کنید.
اگرچه وقایع ممکن است مانع احترام گذاشتن به تعهدات خود شوند، اما اجازه ندهید.
که یک تعهد از بین برود، بدون اینکه به مردم رو کنید تا به آن ها بگویید چرا نمی توانید به قول خود عمل کنید.
در مقوله ی کیفیت از میانبرها استفاده نکنید:
همانطور که هنری فورد گفت: “کیفیت به معنای درست انجام دادن کار است، وقتی کسی به دنبال آن نباشد.”
آیا به تیم خود موعظه می کنید که کیفیت یک ارزش مهم است، با این وجود هنگامی که بحران، وجود دارد، خود را در حال سوق دادن دیگران به استفاده ازمیانبرها برای انجام کارها، به قیمت کیفیت می بینید؟
هر بار که این کار را انجام می دهید، اصالت شما از منظر ناظران از بین می رود. در نهایت، هنگامی که شما در مورد کیفیت صحبت می کنید، آن ها صرفا آن را در حده یک حرف (نه عمل) می بینند.
اگرچه ما به راحتی می توانیم در چنین رفتاری ورود کنیم، به خصوص وقتی از حوادث روز خسته و ناامید شده ایم، اما این را در نظر داشته باشیم که چنین رفتاری از درستی شما به عنوان یک رهبر جلوگیری می کند.
تصمیمات خود را حسابرسی کنید:
در پایان هر هفته، عادت کنید که هر تصمیمی که گرفتید را مرور کنید.
یکی از دلایل بیشتر متمدن بودن ما، هنگامی که به تحت نظر بودنمان واقفیم به دلیل داشتن دقدقه ی شهرتمان است. شهرت کیفیت یا شخصیتی است که افراد دیگر به ما نسبت می دهند; آن لایه سطحی است.
شفقت داشته باشید:
داشتن عطوفت و دل (ترحم) یک ماده اساسی برای رهبری است. بحث در مورد دل (ترحم) معمولاً در زمینه های کاری امری دشوار است زیرا افراد به طور خودکار احساس می کنند اگر بیش از حد دلسوز باشند “همه از رویشان خواهند گذشت”. دلسوزی و دل (ترحم) واقعی لزوماً ملایم و مهربانانه نیست، اما صادقانه است.
بدون دلسوزی کامل و رهایی از قضاوت ها، واقعاً نمی توانید شخص دیگری را “ببینید”. لوح سنگ به عنوان یک رهبر باید تمیز باشد. وقتی یک رهبر مملو از تصورات قبلی در مورد افراد ویا موقعیت ها است، آن ها به دیگران اجازه نمی دهند تا خود را به تناسب موقعیت نشان دهند.
قابلیت راهنمایی پذیری:
اطمینان حاصل کنید که همچنان از نیاز به یادگیری آگاه هستید، نه اینکه خود را پایین بیاورید و احساس ناکافی بودن کنید بلکه به دنبال راه های پیشرفت باشید.
بیاموزید که رهبری و تیم چگونه باید از یک گله سگ وحشی یا غرور شیر باشد متغیر باشد.
گله ی شیر وقتی که به دنبال شکار هستند، همه شیرهای مغرور هرگز روی یک منطقه خاص در جنگل تمرکز نخواهند کرد.
اعضای مختلف برای تشخیص طعمه به جهات مختلف نگاه می کنند. به محض مشاهده طعمه، هر یک از اعضا به سرعت و به طور جمعی به سمت طعمه حرکت می کند.
رهبران مختلف در طول شکار، تیم را در زمان های گوناگون هدایت می کنند. آنها هرگز با هم دعوا نمی کنند. جالب اینجاست که شکارچی کلیدی پس از گیر انداختن طعمه بی سر و صدا حرکت می کند و مدتی استراحت می کند در حالی که اعضای دیگر شروع به خوردن شکار می کنند.
برنامه های بلند پروازانه:
توسط گروه هایی از افراد مشابه به واقعیت تبدیل می شوند – افرادی که دارای یک هدف، نگرش، چشم انداز و اشتیاق مشترک هستند. کار گروهی در رهبری بسیار مهم است.
برخی رهبران از چارچوبی سلطه گر و غالباً مغرورانه “از بالا به پایین” رهبری می کنند زیرا سنتی، رایج ترین، و آسان ترین است و به طور طبیعی به وجود می آید.
با این حال، ممکن است که این موثرترین شکل رهبری برای ایجاد بهترین محیط کار برای همه نباشد. همچنین ممکن است برای کارآیی بیشتر سازمان و پیشبرد مأموریت، چشم انداز و ارزش های اصلی سازمان، کارآمدترین نباشد.
اعتقاد بر این است که اعضای تیم به چالش کشیدن و توانمند کردن برای تفکر مستقل و در نظر گرفتن راه حل های ویژه برای مشکلات قدیمی یا نوظهور، ظرفیت نوآورانه سازمان ها را افزایش می دهند.
سخن بزرگان:
توانمندسازی اعضای تیم برای تفکر و عمل مستقل نشان داده شده است که موانع اشتراک و استفاده از دانش در مرزهای سازمان را کاهش می دهد (گارسیا-مورالس و همکاران، 2007)
ایجاد درک روشنی از ارتباط بین وظایف/ ارزش های اعضای تیم و چشم انداز/ ارزش های سازمان، نشان داده شده است که انگیزه فردی را افزایش می دهد (ولفرام و مور، 2009)
بین میزان احترام و رسیدگی رهبر به احساسات و نیازهای حرفه ای اعضای تیم و سطح تعهد و عملکرد اعضای تیم، یک رابطه آشکار وجود دارد (باس، 2006)
الهام بخشي و توانمندسازي اعضاي تيم براي پذيرش و پيگيري اهداف چالش برانگيز و توسعه حرفه اي براي ارتقاء موفقيت پروژه نشان داده شده است (پرابهکار، 2005)
ارتباطات الهام بخش، مشتاقانه و متحرک چشم انداز سازمانی برای افزایش انسجام تیم نشان داده شده است (آیوکو & کالان، 2010)
از این لینک دیدن فرمایید ما به شما در توسعه کسب و کارتان کمک خواهیم کرد.